کتاب های بزرگ ، قطور ولی ارزشمند ، اما نمیشود از آنها صرف نظر کرد در این مقاله با راهکار یک فرد کتاب خوان و برخورد با چند نمونه از این گونه کتاب ها برای خواندن آشنا میشویم با ما همراه باشید:
من صرفا از اینکه قفسه کتابم پر از کتاب باشد کیف میکنم. دوست دارم آنها را داخل قفسه مرتب کنم، بعد چند متر آن طرف بایستم و نگاهشان کنم و از این منظره لذت ببرم.
قبلا از رفتن به کتابخانه خیلی خوشم میآمد، الان هم بدم نمیآید. اما در گذر زمان متوجه شدم اگر میخواهی کتابی را از نظر ذهنی مال خود بدانی، باید آن کتاب را بخری.
کتاب باید دم دست آدم باشد تا هر موقع که اراده کرد رجوع کند، اگر لازم بود خط زیر جملاتش بکشد و یا چیزی داخلش بنویسد، بتواند آن را از قفسه به پایین بیاورد و دوباره بالا قفسه بگذارد و دوباره از قفسه درش بیاورد و سه باره پرتش کند سرجایش و باهاش روی سوسک بکوبد و ازش به جای ماوسپد استفاده کند و . منظورم را که گرفتید؟
دردسرتان ندهم، من کتابخانه محقر برای خودم دارم که در واقع اسمش را باید بگذارم «ضدکتابخانه از کتابهای خوانده نشده». خیلی از کتابهایش را بذل و بخشش کردهام به این و آن، اما هنوز هم پر است از کتابهای که لایشان را هم تا به حال باز نکردهام. با این حال، کماکان پروژهی کتاب خریدن و پر کردن قفسههایم ادامه دارد.
اخیرا یک نگاهی به قفسه کتابها انداختم و یک کتابی به چشمم خورد که مدت طولانی بود که دلم میخواست بخوانمش. راستش تابستان امسال بعد از اینکه ۱۵۰ صفحهاش را خواندم، بستمش و گذاشتمش کنار و رفتم سراغ مطالعه کتابهای «فوریترم».
سبک نوشتار این کتاب معرکه است و هم نمیتوانید پیدا کنید که نویسنده بیدلیل رودهدرازی کرده باشد با این حال صرفا حجم مطالبش خیلی خیلی زیاد است.
مشکل از اینجا شروع میشود که وقتی فکر خواندن این کتاب به سرتان میزند، حتی بیرون کشیدن از داخل قفسه هم باعث ایجاد دلشوره میکند. بیایید به زبان ریاضی با هم صحبت کنیم: من سرعت خوبی در خواندن کتاب دارم. فکر کنم دور و بر ۳۰۰ لغت دقیقه را حریفم حالا ۵۰ تا لغت کم یا زیاد.
با سرعت ۳۰۰ لغت در دقیقه، یک کتاب هفتصد هزار لغت را باید در ۲۳۳۳ دقیقه یا چیزی حدود ۳۹ ساعت تمام کنم. چرا نمیتوانم این کار را انجام بدهم؟ چون مغزم اصلا خوشش نمیآید که یک کار ۳۹ ساعته بیجیره و مواجب را شروع کند. پَـس! میرود سراغ یک کتاب کوتاهتر و آسانتر. خب هر چه باشد آن هم برای خودش کتاب محسوب میشود.
دوباره بیایید حساب و کتاب کنیم. در ماه ۲ روزش را که اصلا وقت برای مطالعه نداریم میگذاریم کنار و یک روز هم برای عید کم میکنیم. میماند ۳۴۰ روز در سال. ۲۵ صفحه در روز را ضرب در ۳۴۰ روز در سال میکنیم و ۸۴۰۰ صفحه در سال بدست میآید.. البته من بعداً فهمیدم که اگر به حداقل ۲۵ صفحه در روز متعهد بمانم، اغلب حال میکنم بیشتر از ۲۵ صفحه هم بخوانم. پس بیایید ۸۴۰۰ را بکنیم ۱۰۰۰۰ تا (اگر فقط ۵ صفحهی دیگر به روزی ۲۵ تا اضافه کنید و روزی ۳۰ صفحه بخوانید، همین میشود)
شما هم می توانید یک خواننده حرفه ای شوید ولی نه برای آواز برای مطالعه کتاب و ما در مرکز پخش کتاب صلاحی برای خرید کتاب در کرج همراه شما هستیم.
نظرات (0)